محل تبلیغات شما



امروز کشور به جوانهایی نیاز دارد که بتوانند بازوان پُرقدرتی باشند برای پیشرفت کشور، سرشار از انگیزه‌ی ایمانی، بصیرت دینی، همّت بلند، جرئت اقدام، اعتمادبه‌نفس، اعتقاد به اینکه ما میتوانیم»، امید به آینده، افقهای آینده را روشن و درخشان دیدن، روح استغناء -نه به معنای اعراض از فراگیری از بیگانگان، که این را ما هرگز توصیه نکرده‌ایم و نمیکنیم؛ حاضریم شاگردی کنیم پیش دیگران که از ما بیشتر بلدند- روحیّه‌ی استغناء از تأثیرگذاری، تحمیل و سوءاستفاده‌ی از انتقال دانش که امروز در دنیای دانشمند که دنیای قدرت استکباری است این معنا رایج است -این روحیّه‌ی استغناء باید در جوان وجود داشته باشد- روحیّه‌ی فهم درست از موقعیّت کشور که ما در کجا هستیم و کجا میخواهیم برسیم و چگونه میتوانیم این راه را طی کنیم -که در بیانات امروز این اساتید، نکات روشنی در این زمینه حقیقتاً وجود داشت- قاطع بودن در برابر دست‌اندازی، و خدشه‌دار کردن استقلال ملّی؛ ما به جوانهایی با یک‌چنین روحیّه‌هایی نیاز داریم. این روحیّه‌ها را، این امتیازات را استادها میتوانند در نسل جوانِ مشغول تحصیل و علم‌آموز کشور، القا کنند و تزریق کنند و به‌وجود بیاورند؛ استاد این است؛ البتّه با روش، با منش، نه با درس اخلاق. توصیه نمیکنم که اساتید علمی، کلاس اخلاق بگذارند برای دانشجو؛ این یک کار دیگری است. اساتید ما با رفتار خودشان، با اظهارات خودشان، با منش خودشان، با اظهار عقیده‌هایی که در زمینه‌های مختلف میکنند، میتوانند این تأثیرات را در دانشجوی خود، در جوان امروز القا کنند و به‌وجود بیاورند و خلق کنند. اینکه ما گفتیم اساتید فرماندهان جنگ نرمند، این به این معنا است. اگر آن جوان -همچنان‌که ما عرض کردیم- افسر جوان جنگ نرم است، استاد، فرمانده او است و این فرماندهی به این صورت است.۱۳۹۴/۰۴/۱۳


۱-۱)     ماهیت و چیستی جنگ نرم  

 

 

مفهوم جنگ نرم که در برابر جنگ سخت {قدرت سخت چهره عریان و خشن قدرت است که تا دیگران را وادار نماید موضع خود را تغییر دهند و بیشتر در جنگ نظامی، کودتا، شورش و جنگ داخلی نمود می‌یابد.} به کار می‌رود، دارای تعریف واحدی نیست که مورد پذیرش همگان باشد، و تلقی و برداشت افراد، جریان‌ها و دولت‌های گوناگون از جنگ نرم تا حدی متفاوت است. همچنین در برخی تعاریف مرز بین جنگ نرم، عملیات روانی، قدرت نرم و تهدید نرم مشخص نیست. (نائینی ۱۳۸۹: ۵۹)  

 

معروف‌ترین تعریف را به ژوزف نای، پژوهشگر برجستة امریکایی در حوزة قدرت نرم نسبت می‌دهند وی در سال۱۹۹۰ میلادی در مجلة ت خارجی شمارة ۸۰ قدرت نرم را توانایی شکل‌دهی ترجیحات دیگران تعریف کرد. گروهی جنگ نرم را عبارت از استفادهٔ طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه‌هایی می‌دانند که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می‌شود. (کالینز ۱۳۷۰: ۴۸۷) برخی تلاش برنامه ریزی شده برای استفاده از ابزار‌ها و روش‌های تبلیغی، رسانه‌ای، ی و روان‌شناختی، برای تاثیر نهادن بر حکومت‌ها، گروه‌ها و مردم کشورهای خارجی به منظور تغییر نگرش‌ها، ارزش‌ها و رفتارهای آنان را جنگ نرم می‌دانند. (fazio ۲۰۰۷: ۱۹) استفادهٔ یک کشور از قدرت نرم برای دستکاری افکار عمومی کشور آماج و تغییر ترجیحات، نگرش‌ها و رفتارهای ی آنان را نیز جنگ نرم می‌دانند. (Nye ۲۰۰۴: ۳) با توجه به تعاریف دیگری که ساندرس (۱۳۸۲)، کرمی (۱۳۸۷)، الیاسی (۱۳۸۸) و خانم ماه پیشانیان (۱۳۸۷) ارائه کرده‌اند می‌توان جنگ نرم را مانند هر پدیدهٔ دیگری در سه بعد شناخت: اول، ماهیت و منطق درونی قدرت نرم که عبارت از تلاش برای تاثیرگذاری بر باور‌ها و ارزش‌های بنیادین مورد قبول کشور هدف است. دوم، منظور و کاربرد این تاثیرگذاری، دگرگونی هویت فرهنگی و تخریب الگوی ی است. سوم، ابزار اعمال اراده و پیشبرد هدف در این جنگ، قدرت نرم کشور حریف و متخاصم است. (نائینی ۱۳۸۹: ۷)  

 

براین اساس، جنگ نرم را می‌توان تغییر در ادراک گروه‌های اجتماعی در راستای درونی‌های ی و ساختاری دانست. جبهه استکبار با مطلوب پنداشتن ارزش‌ها و فرهنگ غرب در پی تجویز نظام ارزشی و حکومتی خود به عنوان نسخه توسعه کشورهای توسعه‌نیافته برآمده و در این راه چون فرهنگ کشورهای مزبور را مانع توسعه می‌پندارد، به تزریق فرهنگ غرب و ایجاد لایه-های اجتماعی حامی آن مبادرت ورزیده است. بدین ترتیب هدف نهایی جنگ نرم، تغییر ساختارهای حکومتی و ی کشورهای هدف است. نظریه پردازان و محققان این فرایند را با عنوان‌های گوناگون جنگ نرم، جهانی سازی فرهنگ، استعمار فرانو، استحاله و فروپاشی از درون و. معرفی کرده‌اند. امروزه، جنگ نرم، موثر‌ترین، کارآمد‌ترین، کم هزینه‌ترین، خطرناک‌ترین و پیچیده‌ترین نوع تهدید علیه ارزش‌ها و امنیت ملی یک کشور است. موثر‌تر است؛ چون می‌توان با کمترین هزینه، با حذف لشکرکشی و از بین بردن مقاومت‌های فیزیکی به هدف‌ها رسید؛ و خطرناک‌تر است؛ زیرا با باور‌ها، ارزش‌ها، عواطف و احساسات یک ملت، ارتباط دارد. کاربرد قدرت نرم توسط کشور‌ها موجب می‌گردد تا نیاز کمتری به کاربرد چهره عریان و خشن قدرت باشد و دیگر ت چماق و هویج به تنهایی به کار نرود بلکه ملت‌های مقابل به عنوان سربازان جنگی دولت‌های مزبور عمل نمایند و از طریق جذب ملت‌ها به ارزش‌ها و فرهنگ خود، اهداف ی کشور مهاجم تأمین شود. این امر باعث می‌شود تا تهدید نرم علیه کشورهای هدف شکل بگیرد. در این‌صورت فرآیند ایجاد این تهدید، جنگ نرم نام می‌گیرد. با تشدید روند جهانی‏شدن و رواج ارزش‌های غربی، این امر سرعت بیشتری به خود گرفته است.  

 

 

بنابراین، با دانستن این نکته که ایجاد دگرگونی در جوامع با تکیه بر تغییر دیدگاه‌ها و نگرش‌های حاکمان و مردم بحث اصلی جنگ نرم است؛ جنگ نرم، جنگ برای سلطه است و مدلی نوین از فعل و انفعال‌های دولت‌های سلطه گر برای سلطه، بر کشورهای مختلف را نمایش می‌دهد. با این تعاریف از قدرت است که قدرت نرم جایگاه ویژه‌ای در تئوری‌های سلطه می‌یابد. قدرتی که تمام توان و ظرفیت خود را متمرکز بر قانع کردن دیگران می‌سازد تا رفتار آن‌ها را به گونه مطلوب خود، تنظیم و هدایت نماید.  

 

۲-۱) غایات و اهداف جنگ نرم 

 

جنگ نرم نیز همانند جنگ سخت اهداف مختلفی دارد و قاعدتاً هدف نهایی هر دو تغییر کامل نظام ی یک کشور است که البته با اهدافی محدود‌تر هم اجرا می‌شود. در حقیقت جنگ نرم و جنگ سخت یک هدف را دنبال می‌کنند و این وجه مشترک آن‌ها است. بنابراین، هدف نهایی در جنگ نرم‌‌ همان هدف جنگ سخت، یعنی مهار و فروپاشی یک نظام ی است؛ با این تفاوت که ابزار و روش‌های این براندازی متمایز است.  

 

جنگ نرم، روشی برای تحمیل اراده و تامین منافع است که با غلبه بر طرف مقابل، بدون استفاده از قدرت نظامی و روش‌های خشونت آمیز اعمال می‌شود. ابزار اصلی این جنگ، قدرت نرم به ویژه، قدرت اقناع‌گری و همراه سازی است که اغلب با استفاده از ابزارهای ارتباطی و رسانه‌ها، و دانش روان‌شناختی تلاش می‌شود، در هویت‌های فکری و فرهنگی تردید ایجاد شود. حوزه عمل این جنگ، افکار، اعتقاد‌ها، باور‌ها، ارزش‌ها، علائق و گرایش‌های جامعه هدف است که مهاجم برای اشغال آن برنامه ریزی می‌کند. در ‌‌نهایت با تصرف ذهن و قلوب مردمان کشورهدف، تغییر در ساختار‌ها محقق می‌شود. به عبارتی جنگ نرم، جنگ تخریب الگو است. مهاجم در این جنگ با ایجاد تردید در مبانی و ارزش‌های اساسی نظام ی، الگوی آن نظام را در عرصه‌های گوناگون اجتماعی ناکارآمد می‌سازد. (نائینی، ۱۳۸۹: ۲۴-۲۵)  

 

الیاسی (۱۳۸۸) با استفاده از بررسی نظرهای کرمی (۱۳۸۷)، ساندرس (۱۳۸۲) و می‌چل (۲۰۰۸) مهم‌ترین هدف‌های جنگ نرم آمریکا و دنیای غرب، در سایر کشور‌ها را تغییر ایدئولوژی حاکم، کاهش مشارکت ی مردم، القای ناکارامدی حکومت، تغییر هویت دینی و ملی شهروندان با تخریب پیشینه تاریخی آنان، دستکاری افکار عمومی در جهت خواسته‌های خود و علیه نظام حاکم، کاهش انسجام اجتماعی، کاهش انسجام در حاکمیت، تغییر ارزش‌های جامعه، ایجاد استحاله فرهنگی، تغییر الگوی ی حاکم و تشدید و تقویت واگرایی قومی برشمرده است. (نائینی، ۱۳۸۹: ۲۵)  

شناسایی هدف‌های مرجع در بحث امنیت نرم دارای اهمیت است. ایدئولوژی دولت، مشارکت ی، کارآمدی حکومت، هویت، انسجام اجتماعی و افکار عمومی برخی از مهم‌ترین هدف‌های مرجع در چارچوب امنیت نرم به شمار می‌آید. هشت هدف و محور اصلی به عنوان مهم‌ترین هدف‌ها و خطوط اصلی جنگ نرم، در نقشه و نمودار راهبردی جنگ نرم، از منظر مقام معظم رهبری مطرح شده است. این موارد عبارت از ایجاد تردید در دل‌ها و ذهن‌های مردم، انهدام سنگرهای معنوی، تبدیل نقاط قوت ما به نقاط ضعف، تبدیل فرصت‌های ما به تهدید، تخریب پایه‌های نظام، بدبین کردن مردم به هم و ایجاد اختلاف در جامعه، خدشه در نشانه‌های امید، القای یاس به جامعه و انحراف ذهن مردم از دشمنی دشمن، می‌باشد. (دفتر نشر مقام معظم رهبری، ۱۳۸۹)  

ت‌گذاران جنگ نرم، با استفاده از ساز وکارهای گوناگون اهدافی متشابه را دنبال می‌نمایند که برخی از مهم‌ترین آن‌ها به این شرح است:  

 

-    تغییر ایدئولوژی حاکم.  

-    کاهش مشارکت ی مردم با القای ناکارآمدی حکومت.  

-    تغییر هویت دینی و ملی شهروندان با تخریب پیشینه تاریخی آنان.  

-    دستکاری افکارعمومی در جهت خواسته‌های خود و علیه نظام حاکم.  

-    کاهش انسجام اجتماعی.  

-    تغییر انسجام ی حاکم.  

-    تغییر ارزش‌های جامعه و ایجاد استحاله فرهنگی.  

-    ایجاد فرهنگ جدید.  

-    تغییر الگوی ی حاکم.  

-    تشدید و تقویت واگرایی قومی.

 

 

 

 


چكيده

در اين مقاله بعد از مقدمه اي كوتاه، واژه‌ی شهيد را تعريف خواهيم كرد و به شهادت از ديدگاه قرآن و پيامبر (ص) و ائمه‌ی معصومين (ع) اشاره اي خواهيم داشت. آنگاه دیدگاه‌های شهدا را بررسي خواهيم كرد كه آنان با آگاهي از مقام والاي شهيدان و به حكم ولي فقيه وتفكر بسيجي كه داشتند، براي دفاع از ميهن اسلامي عاشورائيان كربلا را سرمشق خويش قرار دادند و اين راه را انتخاب كردند و سرانجام به اين نتيجه خواهيم رسيد كه شهدا با آگاهي كامل به فرمان رهبري براي پاسداري از دين وحفظ ميهن اين راه را انتخاب كردند و به فيض شهادت رسيدند.

مقدمه

ولا تحسبن الّذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عندربهم يرزقون.

شهادت در راه خدا بهترين مرگي است كه شهيد با اختيار خويش بر می‌گزیند. پيامبر اكرم (ص) فرمودند: بالاي هر نيكي، كار نيك ديگري وجود دارد تا اين كه مرد در راه خدا كشته شود، وقتي در راه خداي عزّوجلّ كشته شد، بالاي آن كار نيكي وجود ندارد.

شهيد والاترين مقام را دارد، زيرا شهادت يك حادثه و يك رويداد منفي نيست، يك هدف قطعي وآگاهانه وانتخاب شده است. آنگونه كه وقتي حضرت علي (ع) مردم را به جهاد ترغيب می‌نمود، جواني بلند شدوگفت: يا امیرالمؤمنین مرا ازفضيلت جنگجويان در راه خدا آگاه كن. حضرت فرمودند: من پشت رسول خدا (ص) بر شتر او سوار بودم و از جنگ ذات السلاسل بر می‌گشتیم كه همين سؤال را كه از من پرسيدي من از او پرسيدم و آن حضرت فرمودند: جنگجويان هنگامي كه اراده‌ی جنگ می‌کنند برائت از آتش براي آن‌ها نوشته می‌شود وهنگامي كه براي جنگ مجهز می‌شوند خداوند بر فرشتگان خويش به آن‌ها افتخار می‌کند، وقتي خانواده آن‌ها با ايشان وداع می‌کنند در و ديوار و خانه براي آن‌ها گريه می‌کنند و از گناه خود خارج می‌شود همان گونه كه مار از پوست خود خارج می‌شود و خداوند براي هر مردي چهل فرشته می‌گمارد تا از پيش رو، پشت سر، سمت راست وچپ، او را حفاظت كنند و كار خيري نمی‌کند مگر اين كه چند برابر براي او نوشته می‌شود وهر روز عبادت می‌کنند هنگامي كه در برابردشمن خود قرار می‌گیرند، علم اهل دنيا از ثواب الهي آن‌ها قطع می‌گردد وهنگامي كه مبارزه آغاز و سرنیزه‌ها راست می‌شود و تيرها در كمان قرار می‌گیرد وقدم جلو گذارده فرشته‌ها آن‌ها را در بر می‌گیرند و براي پيروزي آنان دعا می‌کنند. در اين موقع منادي فرياد مي زند: بهشت در زير سایه‌ی شمشيرهاست و ضربت‌های وارد بر پيكر آنان از آب سرد در تابستان گواراتر است و وقتي شهيد به خاطر ضربه‌هایی كه بر اندام وارد شده بر زمين می‌افتد هنوز بر زمين قرار نگرفته است، كه خداوند همسر بهشتي او را می‌فرستد تا براي او آنچه را كه در بهشت آماده كرده است مژده دهد وهنگامي كه بر زمين قرار گرفت، زمين به او می‌گوید: مرحبا به روح پاكي كه از جسم پاكي خارج شد بشارت باد تو را كه برايت چيزي آماده شده كه چشمي نديده وگوشي نشنيده و بر قلب انساني خطور نكرده است، و خداوند می‌فرماید: من جانشين او براي اهل و خانواده‌اش هستم، هر كسي آن‌ها را راضي كند مرا راضي كرده است و هر كس آن‌ها را خشمگين سازد مرا خشمگين كرده است.

در جنگ تحميلي و دفاع مقدس هزاران نفر جانباز وهزاران نفر شهيد داشته‌ایم اين سؤال پيش می‌آید كه آنان كه شهيد شدند چه ديدگاهي داشتند كه اين گونه به سوي جبهه‌ها شتافتند و سرانجام به شهادت رسيدند. لذا، دراين مقاله سعي خواهيم كرد دیدگاه‌های شهدا را بررسي نماییم.

تعريف شهيد:

واژه‌ی شهيد وشهادت از كلمات رايج ومعمولي است كه فقط درباره‌ی برخي افراد به كار می‌بریم. هر كشته يا مرده اي شهيد نيست. به كسي شهيد گفته می‌شود كه در يك راه مقدس وبراي هدفي مقدس جان خود را از دست بدهد. به قول استاد مطهري شهيد سه ويژگي دارد: يكي اين كه در راه هدف مقدس كشته می‌شود. ديگر اين كه جاودانگي می‌یابد. سوم محيط پاك می‌دهد. شهيد كسي است كه با خون خود ارزش و ابديت وجاودانگي داده است.

شهادت در لغت به معاني، گواهي دادن، كشته شدن در راه خدا، شهيد گرديدن و عالم شهادت در مقابل عالم غيب آمده است و شهيد يعني؛ حاضر، شاهد، عالم به غيب و حاضر، يكي از اسماء حسناي خدا و سرانجام كشته شدن در راه خدا و دين است. شهادت، فدا كردن آگاهانه‌ی تمام هستي خود در راه هدف مقدس است. شهادت ارتقا وعالي ترين حد تكامل است.

کلمه‌ی شهيد بزرگ‌ترین بار معني را دارد، زيرا شهيد در لغت به معناي حاضر، ناظر، گواه وگواهي دهنده وخبر دهنده‌ی راستين وامين وهم چنين به معني آگاه ونيز به معني محسوس و مشهود، كسي كه همه‌ی چشم‌ها به اوست و بالاخره به معني نمونه، الگو و سرمشق است.

شهيد قلب تاريخ است، هم چنان كه قلب به رگهاي خشك اندام، خون، حيات وزندگي می‌دهد، پس بزرگ‌ترین معجزه‌ی شهادت اين است كه به يك نسل ايمان جديد به خويشتن را می‌بخشد.

در تفسير نمونه، اطلاق شهيد از ماده‌ی شهود آمده است و به خاطر حضور رزمندگان اسلام در ميدان نبرد با دشمنان و به خاطر آن است كه در لحظه شهادت فرشتگان رحمت را مشاهده می‌کنند.

در لسان العرب شهيد وشهادت در لغت به معناي شهود وحضور است و شاهد وشهيد يعني حاضر و جمع آن شهداست.

در مجمع البحرين آمده است شهيد يعني كشته شده در راه خدا وجه تسميه به خاطر آن است كه ملائکه‌ی رحمت به اين شهدا می‌نگرند.

امام خميني (ره) فرمودند: شهادت براي ما فيض عظيمي است، جوآن هاي ما شهادت را آرزو دارند و ملتي كه شهادت را آرزو دارد پيروز است.

 

آگاهي داشتن از مقام والاي شهدا

ولا تحسبن الّذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون

اين آیه‌ی زيباي قرآن سرآغاز وصيت نامه‌های اكثريت قريب به اتفاق شهدا است. اين آيه سرلوحه‌ی هدف مقدس شهيدان است؛ آنان كه از مقام والاي شهدا و جايگاه شهيد کاملاً با اطلاع بودند و با اين علم وآگاهي و منطق به سوي جبهه‌های نبرد شتافتند و سرانجام به آرزوي ديرين خويش رسيدند. كه شهيدي اينگونه آرزو می‌کرد. اللّهم ارزقني توفيق الشهادة في سبيل الله خدا توفيق شهادت در راه خودت را به ما عطا بفرما.

رزمندگان كه پرورده‌ی مكتب سرخ تشيّع بوده‌اند، شهادت را فوز عظيمي می‌دانسته‌اند كه شهادت مرگي است كه از جانب خدا به سوي امت محمد (ص) فرستاده شده است و برنده آن است كه با عمل صالح به اميد پيروزي رزم آوران اسلام به سوي اين مرگ با عزّت بشتابد.

شهدا عطر زيبا ودلرباي شهادت را در زندگي دنياي خويش احساس می‌کردند، چنان كه احسان باقري در وصيت نامه‌اش آورده است: به درستي كه خداوند از مؤمنین جان ومالشان را خريد در عوض به آن‌ها بهشت را ارزاني داشت. من اين نوع مرگ را بو كرده و بويش به مشامم می‌رسد.

آنان می‌دانند والاترين مقام از آن شهيد است، كه شهيد از همه افضل تر است

شهيد می‌داند كه خونش ثمر می‌دهد، زيرا انسان‌های در خواب غفلت را بيدار می‌کند، مشتي كوبنده می‌شود وبرسرهمه ي ستم گران تاريخ كوبيده می‌شود: خون شهيد به هدر نمی‌رود بلكه خروش بر آورده و بر دشمنان اسلام می‌تازد ونسل آن‌ها را هلاك می‌گرداند. اين خون شهيد است كه باعث مي شودهر روز جوانان پاك وبا ايمان به سوي جبهه‌های حق می‌شتابند وراه شهدا را ادامه می‌دهند. خون شهيد است كه بين نيروهاي انساني وحدت بخشيده و آنان را به سوي كمال رهبري می‌کند و اين كمال رضاي خداوند است.

شهيد می‌داند كه با شهادت زندگي واقعي را به دست می‌آورد و با شهادت به والاترين مقام دست می‌یابد و تاج كرمنا بر سرش می‌نهند و برترين می‌شود زيرا شهادت نصيبش گشته است:

در مسلخ عشق جز نكو را نكشند

روبه صفتان زشت خو را نكشند

گر عاشق صادقي زمردن مگريز

مردار بود هر آنكه او را نكشند

شهادت چشمه‌ی آب حيات است كه شهيد ازآن می‌نوشد و جاودانه می‌شود. چنان كه شهيدي عقیده‌اش را اين گونه بيان كرده است: تا حال مرده بودم و اين لحظه آغاز جهاد وشهادت است، اين احساس را در خود می‌بینم كه زندگي جاويدان را آغاز می‌کنم، شهادت انسان را به درجه اعلاء می‌رساند، چقدر شهادت در راه خدا زيباست و مانند گل محمدي می‌ماند، كه وارثان خون پاك شهيد از آن می‌بویند.

شهيد مي داندكه به همه جا نور افشاني خواهد كرد، راه را به ديگران نشان خواهد داد و هميشه راهنما خواهد بود. پس به راستي رزمنده اي چه زيبا گفت: ما مردگان تاريخ بوديم، اگر شهادت وشهيدي نداشتيم، شهيد شمع تاريخ است.

رزمندگاني كه به درجه‌ی پر فيض شهادت نائل آمدند، می‌دانستند كه شهيد با خدا معامله می‌کند و بر اين عقيده بودند كه خداوند به پيمان خويش سخت وفادار است. خداوند سبحان از مومنان جآن ها و اموالشان را خريداري می‌کند و بهشت به آن‌ها می‌دهد. آن‌ها در راه خدا پيكار می‌کنند، می‌کشند و كشته می‌شوند، اين وعده حقي است بر او كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده است چه كسي از خدا به عهد خود وفادارتر است؟

شهيد راهش را با آگاهي وبينش خود انتخاب كرده است، لذا، با جانش براي رسيدن به مقصود خويش می‌کوشد و فداكاري می‌کند و به مقصد می‌رسد، آنگونه كه شهيدي ديدگاه والاي خويش را اينگونه به زبان آورده است: خدايا تو شاهدم باش كه من درراه تو كوركورانه قدم بر نداشتم، به من صدها جان بده كه جانم را فداي تو واسلام عزيز بكنم و دِين خون شهدا را ادا كنم.

شهادت خاصه‌ی افراد برترو گزیده‌ی حق واولياي اوست، شهادت زيباترين پيام كتاب هستي است، شهادت زندگي و حيات و خلاصه اين كه شهادت افتخار مردان است.

پس با آگاهي از مقام والاي شهيدان رزمندگان هميشه تاريخ اسلام به سوي ميدآن هاي نبرد شتافتند زيرا براي رسيدن به اين مقام والا لحظه شماري می‌کردند، كه شهيدي گفته است: بزرگ‌ترین آرزويم شهادت است.

اطاعت از رهبري

بدرستي كه شهادت آنچنان شيرين است كه هر كس نمی‌تواند اين شيريني را بچشد، مگر آنكه در خط امام باشد زيرا كه خط ولايت است كه انسان را از دنيا به آخرت می‌کشاند. اگر ما بخواهيم به الله برسيم بايد پيرو ولايت فقيه باشيم، زيرا ولايت فقيه نماينده و مجري قانون خداست.

شهدا اطاعت از رهبري را واجب می‌دانستند و به مردم سفارش می‌کردند: اطيعوالله واطيعوالرسول و اولي الامر منكم پشتيبان ولايت فقيه باشيد كه ولايت قلب اسلام است كه اگر ولايت و سرپرستي فقيه را از اسلام بگيرند اسلام از بين رفته است و اكنون پشتيبان ولايت فقيه كه امام خميني است باشيد.

رزمندگان به فرمان رهبرشان به سوي جبهه‌ها شتافتند، زيرا اطاعت از رهبري را بر خويش فريضه می‌دانستند و معتقد بودند، هر چه رهبر فرمان دهد بايد با جان ودل پذيرفت ومطيع بود. به قول حافظ:

به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد

كه سالك بي خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

آنگونه كه شهيدي فرمانبرداري خويش را اين گونه بيان كرده است: به فرمان امام و رهبرانقلاب كه گفتند: جبهه‌ها را خالي نكنيد، احساس مسئوليت كردم و به سوي جبهه‌ها حركت كردم و به اين كار افتخارمي كنم كه به جبهه آمدم تا با چند قطره خون خود مانعي را از جلو اين انقلاب بردارم و اين كه وصيت نامه‌ی خود را آغاز می‌کنم، ملت شهيد پرور و تمام شهيدان و رزمندگان، از شما ملت می‌خواهیم كه شما به فرمان امام و رهبر انقلاب اسلامي باشيد ودرهرچه راه پيمايي هست شركت نموده تا مشت محكمي بر دهان ابرقدرت‌ها مخصوصاً آمريكاي جهان خوار بزنيد و به آن‌ها بفهمانيد كه اگر دنيا دست در دست هم بگذارند نخواهند توانست ملت شكست ناپذير ما را نا اميد كنند و شكست بدهند.

شهدا با عقيده وايماني راسخ و استوار پذيرفته بودند كه رهبرشان اسوه و الگوي همه‌ی فضیلت‌هاست كه درباره‌ی امام خميني فرمودند: او جوهري بود به تمام معنا فرهنگ، او شخصيت جامع الاضدادي بود كه در اوج حماسه آفريني و ترغيب لشكر اسلام به نبرد بي نظيربا دشمن م، پيروان و فداييان و سربازان خود را، اعم از ارتش وسپاه و بسيج، هميشه به خدا پرستي و خدا ترسي و كفّ نفس، خود سازي، خوش رفتاري و جوانمردي، حتي در برخورد با دشمن و ترحم وشفقت پس از اسارت آن سفارش می‌نمود. فرماندهي كه آرزويش پاسداري بود و می‌گفت: اي كاش من هم يك پاسدار بودم هر پاسداري گواه است كه همين يك جمله‌ی صادقانه و خالصانه، تا چه ميزان براي او فرهنگ ساز و شخصيت آفرين بوده است: او فرمانده‌ی قوا بود كه مرفه تر از يك نوجوان بسيجي زندگي نمی‌کرد، او هيچ گاه دچار ذهن گرايي و ايده آل نگري به معناي يك بعدي گريزان از واقعیت‌ها، نشده بود. با درك عميق و هوش سرشار اجتماعي، عدالت خواهي و عدالت گستري اجتماعي را با آرمان‌های دفاع مقدس عجين كرده بود.

آن رزمنده اي كه شهيد شد، بر اين عقيده بود، كه در وصيت نامه‌اش آورده است: خميني بت شكن ما را از ظلمت به نور رهبري نمود، و انشاءالله تا آخرين نفس و تا آخرين قطره‌ی خوني كه در بدن دارم كه متعلق به تمام مسلمين جهان است، براي تحقق بخشيدن به پيروزي اسلام بر كفر تحت رهبري اين مرد بزرگ وفادار خواهم ماند.

شهيدي ديگر عشق وعلاقه ي خود را به رهبرش اينگونه بيان كرده است: من آنقدر علاقه به رهبر كبير انقلاب دارم كه دلم می‌خواست حتي يك بار هم شده است جمال او را زيارت كنم. اما به علت كثرت گناهان لياقت آن را نداشتم. خدا وامام زمان و پيامبران و امت حزب الله می‌داند كه چه زحمات فراموش نشدني براي اسلام وملت ما انجام داده ولي يك خواهش از رهبرم دارم و آن اين است چون پيش خدا بسيار عزيز است از خدا بخواهد گناهان مرا ببخشد.

اي امت حزب الله پيرو ولايت فقيه باشيد كه هستيد، من آنقدر به رهبرم علاقه دارم كه حاضرم با خاك كفش او مرا دفن كنند تا از گناهان من كاسته شود تا مورد مغفرت قرار گيرم.

دفاع از اسلام

از هنگام ظهور اسلام در عربستان ورواج دين الهي كه باعث بيداري انسان‌های آزاده در جهان گرديد، براي ترويج ودفاع از آن افراد بسياري در طول تاريخ جان خويش را فدا كردند تا اين دين الهي پايدار و زنده بماند. پيشوايان ديني ما در صدر اسلام براي تحقق آرمان‌های اسلام چه سختی‌ها كشيدند و شهيدان كه از پيروان راستين ائمه ديني هستند به عنوان وظیفه‌ی شرعي، پاسداري از دين را وظيفه خود می‌دانستند و با نثار جان از اين هديه مقدس دفاع کرده‌اند، چنان كه عبارت زير مضمون اكثروصيت نامه‌های شهدا است: به اين عنوان در اين جنگ وشهادت شركت كردم، فقط براي پيروزي اسلام و بر افراشته شدن پرچم قولوا لا اله الا الله تفلحوا بر فراز بام دنيا، كه هيچ در اين مبارزه حق عليه باطل آرزوي كشته شدن ندارم، فقط بكشم كفار را وپيروز شويم، اگر در اين پيروزي و بر افراشته شدن اين پرچم عدل و انسانيت بنا باشد خون من ريخته شود حاضرم اين خون وجان را تقديم و تسليم خالق يكتا كنيم.

جان چه باشد كه فداي قدم دوست كنيم

اين متاعي است كه هربي سروپايي دارد

يكي از اهداف مقدس شهيدان، احياي دين خداوند و پاسداري از حريم اسلام بوده است. آن گونه كه شهيدي ديدگاه خود را چنين بيان كرده است: اين كه با ياد خدا به جبهه می‌روم خداي من شاهد است كه نه براي گرفتن انتقام ونه براي اين كه وقتي شهيد شدم به بهشت بروم، تنها هدفم از اين كار احياي دينم و تداوم انقلابم می‌باشد، براي رسيدن به اين هدف وارد می‌شوم و خدا را به ياري می‌طلبم، زيرا هدفم خدا و مكتبم اسلام است اگر شهيد شوم به خداي كعبه رستگار می‌شوم.

شهدا با آن اخلاص و يك رنگي كه داشتند بر اين عقيده بودند كه وقتي اسلام عزيز در خطر است بايد خون داد وآن را ياري نمود مانند روز عاشورا كه امام حسين (ع) سرور آزادگان پسر رشيد ودل بند خود را به قربان گاه عشق فرستاد.

شهدا كه پرورش یافته‌ی مكتب اسلام بودند در پاسداري از حريم دين به ادامه دهندگان راهشان سفارش کرده‌اند: آيا شهدا جز براي اسلام و احكام اسلام كه بايد بر جهان حاكم باشد و حكومت خدا بر مردم حاكم بشود جان خود را باختند؟ پس بايد به اجتماعات مذهبي اهميت زياد بدهيد كه همين اجتماعات مذهبي و مساجد و سينه زنی‌ها وروضه خوانی‌ها ودعا خواندن‌ها بود كه جامعه‌ی ما را اين طور پيش برده است.

 

نگرش عاشورايي

از عاشوراي سال ۶۱ هجري تا به امروز حدود ۱۳۷٫ سال می‌گذرد، اما هر روز كه می‌گذرد جلوه و عمق عاشورا نه تنها كاسته نشده است بلكه هر سالي كه می‌گذرد قلمروي گسترده و عمق بيش تري می‌یابد. انگار هر شفق كه پديدار می‌شود خون شهداي كربلا را بر پهنه‌ی آسمان می‌پاشد و كل يوم عاشورا را براي همه‌ی عالميان زمزمه می‌کند.

عاشورا يعني، تغيير حالت روحي انسان‌ها، يعني دگرگوني، يعني، ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم.

هيچ حادثه و واقعه‌ی ديگري مانند عاشورا درتاريخ اثر گذار نبوده و نيست، حتي شهادت حضرت عيسي (ع) اينگونه در جامعه‌ی مسيحيان اثر نگذاشت.

عاشورا نه تنها سیطره‌ی بني اميه را دگرگون كرد، بلكه تنها مباني ارزش‌ها گرديد و خود حادثه يا اسطوره اي شد كه در قلمرو روح انسان‌ها تغيير و تحول ايجاد كرد.

لذا، عاشورا دليل زنده بودن محرم تنها نيست بلكه انقلاب زنده و سازنده روزگار ما و همه‌ی زمان‌ها خواهد بود.

عشق به سيد الشهدا به عنوان يك فرهنگ و بنيان اساسي در انديشه وگفتار و اعمال شهدا جلوه گري می‌کند، جوهر انديشه و تفكر و جهان بيني شهدا را منطق عاشورا تشكيل داده است و با همين عشق به سالار شهيدان بود، كه رزمندگان در جبهه‌های حق عليه باطل حماسه‌های فراموش نشدني آفريدند، كه شهيدي آرزوي خويش را در وصيت نامه‌اش چنين آورده است: خوشا به حال آنان كه راه حسين را انتخاب كردند و چگونه مردن را انتخاب نموده ودر ميدان مبارزه‌ی حق عليه باطل به لقاء و ضيافت خدا شتافتند.

رزمندگان، امام حسين (ع) را به عنوان اسوه، الگو وسرمشق خويش می‌دانستند و عقيده داشتند، بايد راهش را برگزينند و از خورشيد پر فروغش شعله بر گيرند. كه شهيدان، سعادت جاوداني را راه او می‌دانستند. من راهي را انتخاب کرده‌ام كه حسين (ع) در صحراي كربلا آن را انتخاب كرده، من راهي را انتخاب کرده‌ام كه سعادت جاوداني در اين راه است.

آنان كه به فيض شهادت نائل آمدند، همه‌ی مردم را در برابر اسلام مسئول می‌دانستند و فرياد هل من ناصرينصرني امام حسين (ع) را از صميم دل می‌شنیدند و به مردم سفارش می‌کردند: فكر كنيم كه وقتي در مجالس سوگواري ابا عبدالله ناراحتيم از اين كه چرا كربلا نبوديم، تا در مقابل كفر يزيد بجنگيم. مگر حال با چه كسي در نبرديم؟ مگر يك طرف فرزند زهرا (س) و در طرف ديگر فرزند ملعون معاويه نيست؟ مگر حالا وقت به پا خاستن نيست، مگر نمی‌خواهید ياري گر حسين زمان باشيد.

رزمنده اي ديگر كه اكنون به خيل شهدا پيوسته است، بر معرکه‌ی افراد سودجو و فرصت طلب می‌تازد و ندا بر می‌آورد: اي كساني كه آرزومي كرديد كه اي كاش در روز عاشورا بوديد و درصحراي كربلا امام حسين (ع) را ياري می‌کردید، اكنون بدانيد كه ايران ما كربلا و هر روزش عاشورا است، پس برخيزيد و حسين زمانتان را ياري كنيد.

 

نتيجه

شهدا با آگاهي از مقام والاي شهادت كه بر گرفته از آيات قرآن و احاديث است و با آگاهي و علم به اين كه شهيد در نزد خداوند بالاترين مقام را دارد و براي هميشه زنده و ازمقربين حق تعالي است. به فرمان رهبري- كه اسوه و الگوي همه‌ی فضیلت‌هاست واطاعت از او واجب است- با ايماني راسخ براي دفاع از اسلام و احياي دين خداوند و پاس داري از حريم آن به سوي جبهه‌ها شتافتند.

آنان می‌دانستند كه پاسداري از وطن وظيفه ملي و ديني است. لذا، با تفكر بسيجي كه ايثار و اخلاص و شجاعت از ویژگی‌های آن است هم چون عاشورائيان، براي احقاق حق و پاسداري از دين با عشق و علاقه به سوي جبهه‌ها شتافتند و سرانجام به فيض شهادت نائل آمدند.


ولایت مطلقه فقیه و کارکردهای اثر گذار آن در نظام ی کشورمان خاری در چشم دشمنان است و چتر ولایت ناجی کشور و ملت خواهد بود و بر همین اساس از همان اوایل انقلاب استحکام و آسیب ناپذیری نظام را به پشتیبانی از ولایت فقیه گره زدند و مردم را به رعایت این مهم تذکر دادند.


حضرت آیت‌الله ‌ای در پاسخ به نامه‌ی یک دختر نوجوان درباره موعد تکلیف الهی، ورود به این وادی را تبریک گفته و توصیه‌هایی بر

دختر خوبم! وارد شدن به وادی تکلیف الهی، بر شما مبارک باد. شما اکنون مخاطب خدای بزرگ و مهربان میباشید، و این شرف عظیمی است. سعی کنید دستورات خدا را یاد بگیرید و به آن عمل کنید. این، شما را خوشبخت و ارزشمند و مفید برای دیگران خواهد کرد. رهبران اسلام یعنی پیغمبر و ائمه‌ی معصومین علیهم السلام بهترین پیشوایان‌اند؛ سعی کنید آنها را بشناسید و پیروی کنید.

درس خواندن و تهذیب اخلاق و هوشیاری ی همراه با تلاش‌های انقلابی، وظائفی هستند که دختران و پسران این نسل باید آنها را هرگز فراموش نکنند. من سالگرد مکلف شدن شما را تبریک میگویم و برای شما دعا میکنم.


  1. در این جنگ نرم ، شما جوانهای دانشجو ، افسران جوان این جبهه اید…
  2. شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه ی جنگ نرم ، یکی اش نگاه خوشبینانه وامیدوارانه است
  3. خط اغفال به خصوص خواص و نخبگان از تاثیر دشمن ، یکی از خطوط القائی و تبلیغاتی دشمن است. 
  4. در میدان تنظیم شده ی از سوی دشمن بازی نکنید…. چون چه ببرید ، چه ببازید ، به نفع اوست.
  5. امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است
  6. در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود
  7. جنگ نرم، صحنه رویارویی دروغ های بزرگ باواقعیت های تردیدناپذیراست.
  8. دراین جنگ نرم،کافی است هواداران جبهه حق بیدارباشندو بیکار ننشینند چراکه زبان حق همیشه مؤثرتراز زبان باطل است.
  9. فرهنگ یک سیستم است و دارای انواع و اجزائی است و مهندسی فرهنگ به عنوان یک مهندسی سیستم باید انجام پذیرد.
  10. فرهنگ یک جامعه، اساس هویت آن جامعه است
  11. جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردم
  12. یکى از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند
  13. در جنگ روانى و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهاى معنوى مى‌‌آید که آنها را منهدم کند؛
  14. مؤثرترین سلاح بین‌‌المللى علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛
  15. من برنامه های استکبار جهانی علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه می کنم اول: جنگ روانی، دوم جنگ اقتصادی و سوم: مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی
  16. کسانی که نسبت به مسائل فرهنگی حساسیت داشته باشند، متوجه مسأله تهاجم فرهنگی خواهند شد 
  17. کار فرهنگی در ایران اسلامی مسأله ای است که نمی توان لحظه ای از آن غفلت کرد.
  18. مقابله آمریکا با جمهوری اسلامی ایران عملاً در استمرار جنگ روانی با نظام و ملت ایران، معنا پیدا می کند.
  19. دشمنان جمهوری اسلامی ایران باورهای ی و دینی و نیز عادات حسنه ملت ما را با تکیه بر ابزارهای فرهنگی هدف گیری کرده اند
  20. اکنون فرهنگ اسلام ناب که انقلاب اسلامی براساس آن بنیان نهاده شده است، دقیقاً هدف تهاجم دشمنان اسلام قراردارد
  21. برای مقابله اصولی و برنامه ریزی شده با این تهاجم دشمن، لازم است مدیریت متمرکز و هدایت کننده ای در امور فرهنگی به وجود آید
  22. شیعه باید مدرن ترین شیوه های تبلیغ را برای رساندن پیام حق خود به دیگران مورد استفاده قرار دهد.
  23. هدف از عملیات روانی دشمن، تضعیف روحیه ملت ایران و نشانه ای از استیصال دولتمردان آمریکایی است، 
  24. شکی نیست که امروز امواج تبلیغاتی پیچیده و درهم تنیده ی عالم، علیه اسلام متمرکز شده است.
  25. گستره تهاجم فرهنگیِ جبهه استکبار، همه کشورهای دنیا است اما در این تهاجم مهمترین هدف، نظام جمهوری اسلامی است
  26. در تهاجم فرهنگی، هدف، ریشه کن کردن فرهنگ ملّی و ازبین بردن آن است
  27. تهاجم فرهنگی انجام می گیرد تا فرهنگ خودی را ریشه کن کند
  28. فرهنگ مایه اصلی هویت ملت هاست
  29. فرهنگ یک ملت است که می تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فناور، نوآور و دارای آبروی جهانی کند.
  30. در تهاجم معنوی ، تهاجم فرهنگی ، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمی بینید هوشیاری لازم است

اصول مرتبط با رهبرى در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران:

• اصل۲: جمهورى اسلامى
• اصل۵: ولایت فقیه عادل و با تقوا
• اصل۵۷: قواى حاکم در جمهورى اسلامى
• اصل۶۰: قوه مجریه
• اصل۹۱: شوراى نگهبان
• اصل۱۰۷: تعیین رهبر توسط خبرگان رهبرى
• اصل۱۰۹: شرایط و صفات رهبر
• اصل۱۱۰: وظایف و اختیارات رهبر
• اصل۱۱۱: فوت یا کناره گیرى یا عزل رهبر
• اصل۱۱۲: مجمع تشخیص مصلحت نظام
• اصل۱۱۳: رئیس جمهور
• اصل۱۳۱: فوت عزل یا استعفاى رئیس جمهور
• اصل۱۴۲: دارایى رهبر، رئیس جمهور و مسئولین
• اصل۱۵۷: رئیس قوه قضائیه
• اصل۱۷۵: صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران
• اصل۱۷۶: شورای عالی امنیت ملی
• اصل۱۷۷: بازنگرى در قانون اساسى

اصل ۲

جمهورى اسلامى، نظامى است بر پایه ایمان به:‏
۱- خداى یکتا (لا اله إلا الله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و وم تسلیم در برابر امر او.
۲- وحى الهى و نقش بنیادى آن در بیان قوانین.
۳- معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملى انسان به سوى خدا.
۴- عدل خدا در خلقت و تشریع.
۵- امامت و رهبرى مستمر و نقش اساسى آن در تداوم انقلاب اسلام.
۶- کرامت و ارزش والاى انسان و آزادى توأم با مسئولیت او در برابر خدا، که از راه‏‏:
الف‌ـ اجتهاد مستمر فقهاى جامع‏الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین (سلام‏الله علیهم اجمعین)،
ب‌ـ استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشرى و تلاش در پیشبرد آنها،
ج‌ـ نفى هر گونه ستمگرى و ستم‏کشى و سلطه‏گرى و سلطه‏پذیرى،
قسط و عدل و استقلال ى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و همبستگى ملى را تأمین مى‌کند.

اصل ۵

در زمان غیبت حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه» در جمهورى اسلامى ایران، ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوى، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن مى‌گردد.

اصل ۵۷

قواى حاکم در جمهور اسلامى ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال مى‌گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.

اصل ۶۰

اعمال قوه مجریه جز در امورى که در این قانون مستقیماً بر عهده رهبرى گذارده شده، از طریق رئیس جمهور و وزراء است.

اصل ۹۱

به منظور پاسدارى از احکام اسلام و قانون اساسى از نظر عدم مغایرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنها، شورایى به نام شوراى نگهبان با ترکیب زیر تشکیل مى‌شود:
۱- شش نفر از فقهاى عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز. انتخاب این عده با مقام رهبرى است.
۲- شش نفر حقوقدان، در رشته‏هاى مختلف حقوقى، از میان حقوقدانان مسلمانى که به وسیله رئیس قوه قضائیه به مجلس شوراى اسلامى معرفى مى‌شوند و با رأى مجلس انتخاب مى‌گردند.

اصل ۱۰۷

پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانى اسلام و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران حضرت آیت‏الله العظمى امام خمینى قدّس سرّه الشریف» که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبرى شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبرى درباره همه فقهاى واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسى و م مى‌کنند هر گاه یکى از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهى یا مسائل ى و اجتماعى یا داراى مقبولیت عامه یا واجد برجستگى خاص در یکى از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبرى انتخاب مى‌کنند و در غیر این صورت یکى از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفى مى‌نمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیت‏هاى ناشى از آن را بر عهده خواهد داشت.
رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوى است.

اصل ۱۰۹

شرایط و صفات رهبر:
۱- صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه.
۲- عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام.
۳- بینش صحیح ى و اجتماعى، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافى براى رهبرى.
در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصى که داراى بینش فقهى و ى قوى‏تر باشد مقدم است.

اصل ۱۱۰

وظایف و اختیارات رهبر:
۱- تعیین تهاى کلى نظام جمهورى اسلامى ایران پس از م با مجمع تشخیص مصلحت نظام.
۲- نظارت بر حسن اجراى تهاى کلى نظام.
۳- فرمان همه‏پرسى.
۴- فرماندهى کل نیروهاى مسلح.
۵- اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها.
۶- نصب و عزل و قبول استعفاى:
الف‌- فقهاى شوراى نگهبان.
ب‌- عالیترین مقام قوه قضائیه.
ج‌- رئیس سازمان صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران.
د‌- رئیس ستاد مشترک.
ه‌- فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى.
و‌- فرماندهان عالى نیروهاى نظامى و انتظامى.
۷- حل اختلاف و تنظیم روابط قواى سه گانه.
۸- حل معضلات نظام که از طرق عادى قابل حل نیست، از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام.
۹- امضاى حکم ریاست جمهورى پس از انتخاب مردم ـ صلاحیت داوطلبان ریاست جمهورى از جهت دارا بودن شرایطى که در این قانون مى‌آید، باید قبل از انتخابات به تأیید شوراى نگهبان و در دوره اول به تأیید رهبرى برسد.
۱۰- عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوان عالى کشور به تخلف وى از وظایف قانونى، یا رأى مجلس شوراى اسلامى به عدم کفایت وى بر اساس اصل هشتاد و نهم.
۱۱- عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامى پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه.
رهبر مى‌تواند بعضى از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگرى تفویض کند.

اصل ۱۱۱

هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونى خود ناتوان شود. یا فاقد یکى از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضى از شرایط بوده است، از مقام خود بر کنار خواهد شد.
تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم مى‌باشد. در صورت فوت یا کناره‏گیرى یا عزل رهبر، خبرگان موظفند، در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفى رهبر جدید اقدام نمایند. تا هنگام معرفى رهبر، شورایى مرکب از رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و یکى از فقهاى شوراى نگهبان به انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه وظایف رهبرى را به طور موقت به عهده مى‌گیرد و چنانچه در این مدت یکى از آنان به هر دلیل نتواند انجام وظیفه نماید، فرد دیگرى به انتخاب مجمع، با حفظ اکثریت فقها، در شورا به جاى وى منصوب مى‌گردد.
این شورا در خصوص وظایف بندهاى ۱ و ۳ و ۵ و ۱۰ و قسمت‏هاى (د) و (ه) و (و) بند ۶ اصل یکصد و دهم، پس از تصویب سه چهارم اعضاء مجمع تشخیص مصلحت نظام اقدام مى‌کند.
هر گاه رهبر بر اثر بیمارى یا حادثه دیگرى موقتاً از انجام وظایف رهبرى ناتوان شود، در این مدت شوراى مذکور در این اصل وظایف او را عهده ‏دار خواهد بود.

اصل ۱۱۲

مجمع تشخیص مصلحت نظام براى تشخیص مصحلت در مواردى که مصوبه مجلس شوراى اسلامى را شوراى نگهبان خلاف موازین شرع و یا قانون اساسى بداند و مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام نظر شوراى نگهبان را تأمین نکند و مشاوره در امورى که رهبرى به آنان ارجاع مى‌دهد و سایر وظایفى که در این قانون ذکر شده است به دستور رهبرى تشکیل مى‌شود.
اعضاى ثابت و متغیر این مجمع را مقام رهبرى تعیین مى‌نماید.
مقررات مربوط به مجمع توسط خود اعضا تهیه و تصویب و به تأیید مقام رهبرى خواهد رسید.

اصل ۱۱۳

پس از مقام رهبرى، رئیس جمهور عالیترین مقام رسمى کشور است و مسئولیت اجراى قانون اساسى و ریاست قوه مجریه را جز در امورى که مستقیماً به رهبرى مربوط میشود، بر عهده دارد.

اصل ۱۳۱

در صورت فوت، عزل، استعفا، غیبت یا بیمارى بیش از دو ماه رئیس جمهور و یا در موردى که مدت ریاست جمهورى پایان یافته و رئیس جمهور جدید بر اثر موانعى هنوز انتخاب نشده و یا امور دیگرى از این قبیل، معاون اول رئیس جمهور با موافقت رهبرى اختیارات و مسئولیتهاى وى را بر عهده مى‌گیرد و شورایى متشکل از رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه و معاون اول رئیس جمهور موظف است ترتیبى دهد که حداکثر ظرف مدت پنجاه روز رئیس جمهور جدید انتخاب شود، در صورت فوت معاون اول و یا امور دیگرى که مانع انجام وظایف وى گردد و نیز در صورتى که رئیس جمهور معاون اول نداشته باشد مقام رهبرى فرد دیگرى را به جاى او منصوب مى‌کند.

اصل ۱۴۲

دارایى رهبر، رئیس جمهور، معاونان رئیس جمهور، وزیران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت، توسط رئیس قوه قضائیه رسیدگى مى‌شود که بر خلاف حق، افزایش نیافته باشد.

اصل ۱۵۷

به منظور انجام مسئولیت‏هاى قوه قضائیه در کلیه امور قضایى و ادارى و اجرایى مقام رهبرى یک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضایى و مدیر و مدبر را براى مدت پنج سال به عنوان رئیس قوه قضائیه تعیین مى‌نماید که عالیترین مقام قوه قضائیه است.

اصل ۱۷۵

در صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران، آزادى بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامى و مصالح کشور باید تأمین گردد.
نصب و عزل رئیس سازمان صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران با مقام رهبرى است و شورایى مرکب از نمایندگان رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه و مجلس شوراى اسلامى (هر کدام دو نفر) نظارت بر این سازمان خواهند داشت.
خط مشى و ترتیب اداره سازمان و نظارت بر آن را قانون معین مى‌کند.

اصل ۱۷۶

به منظور تأمین منافع ملی و پاسداری از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی "شورای عالی امنیت ملی " به ریاست رئیس جمهور، با وظایف زیر تشکیل می گردد.
۱ - تعیین تهای دفاعی - امنیتی کشور در محدوده تهای کلی تعیین شده از طرف مقام رهبری .
۲ - هماهنگ نمودن فعالیت های ی ، اطلاعاتی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی در ارتباط با تدابیر کلی دفاعی - امنیتی .
۳ - بهره گیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی . اعضاءی شورا عبارتند از: - رؤسای قوای سه گانه - رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح - مسئول امور برنامه و بودجه - دو نماینده به انتخاب مقام رهبری - وزرای امور خارجه ، کشور، اطلاعات - حسب مورد وزیر مربوط و عالیترین مقام ارتش و سپاه .
شورای عالی امنیت ملی به تناسب وظایف خود شوراهای فرعی از قبیل شورای دفاع و شورای امنیت کشور تشکیل می دهد. ریاست هر یک از شوراهای فرعی با رئیس جمهور یا یکی از اعضاءی شورای عالی است که از طرف رئیس جمهور تعیین می شود. حدود اختیارات و وظایف شوراهای فرعی را قانون معین می کند و تشکیلات آنها به تصویب شورای عالی می رسد. مصوبات شورای عالی امنیت ملی پس از تأیید مقام رهبری قابل اجراست .
اصل یکصد و هفتاد و ششم به موجب اصلاحاتی که در سال ۱۳۶۸ نسبت به قانون اساسی صورت گرفته ، به این قانون الحاق شده است .

اصل ۱۷۷

بازنگرى در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، در موارد ضرورى به ترتیب زیر انجام مى‌گیرد.
مقام رهبرى پس از م با مجمع تشخیص مصلحت نظام طى حکمى خطاب به رئیس جمهور موارد اصلاح یا تتمیم قانون اساسى را به شوراى بازنگرى قانون اساسى با ترکیب زیر پیشنهاد مى‌نماید:
۱- اعضاى شوراى نگهبان.
۲- رؤساى قواى سه گانه.
۳- اعضاى ثابت مجمع تشخیص مصلحت نظام.
۴- پنج نفر از اعضاى مجلس خبرگان رهبرى.
۵- ده نفر به انتخاب مقام رهبرى.
۶- سه نفر از هیأت وزیران.
۷- سه نفر از قوه قضائیه.
۸- ده نفر از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى.
۹- سه نفر از دانشگاهیان.
شیوه کار و کیفیت انتخاب و شرایط آن را قانون معین مى‌کند.
مصوبات شورا پس از تأیید و امضاى مقام رهبرى باید از طریق مراجعه به آراى عمومى به تصویب اکثریت مطلق شرکت‏ کنندگان در همه‏ پرسى برسد.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

My dear dairies